به گزارش راهبرد معاصر؛ «بچه مهندس 4» ادامه قصه زندگی جواد جوادی، یتیمی است که همچنان پایبند به پرورشگاه دوران کودکیاش است. در فصلهای قبلی این سریال دیدیم که جواد، پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی و نوجوانی، در رشته مورد علاقهاش یعنی مهندسی هواوفضا به یکی از دانشگاه های برتر راه مییابد، هر چند که او قصد مهاجرت و ادامه تحصیل در خارج از کشور را دارد؛ اما دلبستگی عاطفی به یکی از همدانشگاهیهایش مسیر زندگی او را تغییر میدهد. جواد جوادی در فصل چهارم «بچه مهندس» به شکوفایی رسیده و تجربیات و تحصیلات علمیاش را به منصه ظهور و کاربرد رسانده است و به عنوان یک نخبه علمی و دانشگاهی کار می کند. در «بچه مهندس 4» همانند فصلهای قبلی این سریال، برخی از وقایع و مناسبات جامعه امروز هم به موازات روایت زندگی جوادی و اطرافیانش، به تصویر کشیده شده است.
پیشرفت علمی و تکنولوژی و زندگی دانشمندان و نخبگان علمی، همواره یکی از سوژههای جذاب و مهم برای خلق آثار دراماتیک در کشورهای صاحب صنعت فیلم و سریال بوده است. به همین دلیل هم هر ساله تعدادی از آثار به ویژه در هالیوود به این گونه موضوعات اختصاص دارد. حتی در سینمای هند و روسیه نیز اخیرا تولید این گونه محصولات باب شده است.
سینمای «علم و پیشرفت» را میتوان یکی از شاخههای سینمای استراتژیک قلمداد کرد. چرا که این نوع محصولات به بازنمایی بخشی از قدرت و توان یک کشور در پرورش استعدادهایش اختصاص دارد و زمینهساز و مشوق گرایش به رشته های علمی محسوب میشود. اما جدای از این مسائل، پرداختن به زندگی دانشمندان یک کشور در سینما و تلویزیون به طور غیرمستقیم موجب هویت بخشی، افزایش وطندوستی، وحدت ملی و... می گردد.
یکی از نشانههای ملی شدن سینما در یک کشور، نمایش شخصیتهای بزرگ در عرصههای مختلف است؛ شخصیتهایی که میتوان آنها را قهرمان ملی لقب داد؛ از پهلوانانِ قهرمان گرفته تا شخصیت های نظامی شجاع و بزرگان سیاسی و همچنین نخبگان علمی. سینما و تلویزیون زمانی می تواند تعلق خودش به یک سرزمین را اثبات کند که یکی از دغدغههای اصلیاش معرفی این گونه شخصیتها باشد.
فصل چهارم سریال «بچه مهندس» نمونه یک سریال استراتژیک است که در حوزه علم و پیشرفت ساخته شده است؛ ضمن آنکه بخشی از روایت این سریال به موضوعات امنیتی و نظامی اختصاص دارد. این سریال تلاشی کوچک و مختصر برای پایان دادن به سانسور گسترده یک واقعیت مهم اجتماعی در ایران امروز است؛ ایران به لطف استقلال و عدم وابستگی به کشورهای دیگر توانسته است تا بهرغم فشار خارجی در طی دهههای اخیر در بسیاری از زمینههای علمی و فنی رشد کند. وقتی در خبرها می خوانیم که ایران به جمع چند کشور اول در فلان رشته علمی راه یافته است یا در این کشور تولید یک دستاورد تکنولوژیک بومی شده است، از پشت صحنه و افرادی که در فرآیند تولید آن محصول نقش دارند، بیاطلاع هستیم. اینجاست که هنرمندان نقش اصلی را برای خلق یک اثر نمایشی ملی برای معرفی این دستآوردها برعهده دارند.
جواد جوادی، نمونه یکی از هزاران نخبه علمی در ایران است که می توانند از یک روستای دورافتاده، یک یتیم خانه یا خانهای مهجور و کوچک در جنوب تهران به جایگاهی رفیع و بزرگ دست یابند. زندگی هر کدام از این افراد پر از فراز و نشیبهایی است که هم می تواند سوژه یک فیلم جذاب و حیرت انگیز باشد و هم به الگوسازی و القای انگیزه و حس توانایی در نسل جدید و آینده کمک کند.
نکته مهم این است که در سریال «بچه مهندس» زندگی نخبهای زیر ذرهبین قرار گرفته است که نه تنها فاقد پشتوانه سنتی است، بلکه بچه یتیمی است که از ابتدا روی پای خودش ایستاده است و با اتکاء به استعداد و تلاش گستردهاش می تواند خود را به سطوح بالای علمی و فنی برساند.
ماجرایی که در ابتدای فصل چهارم این سریال رخ می دهد و طی آن -با الهام از رخدادی واقعی- یک پهپاد جاسوسی آمریکایی در آسمان ایران به زمین نشانده می شود، درواقع یک روایت هنری از صعود علمی روزافزون قهرمان این داستان است. پهپاد آمریکایی RQ-170 که به آسمان ایران تجاوز کرده بود، آذر سال 1390 توسط پدافند کشور شکار و به عنوان نماد توانمندی تکنیکی این مهندسان شناخته شد. یک اقدام هوشمندانه در سریال «بچه مهندس 4» با استفاده از همان پهپاد با همان شکل و شمایل بازآفرینی شده است. این کنایهای است از یک سقوط در مقابل یک صعود؛ صعود علمی و صنعتی روزافزون فرزندان ایران در مقابل سقوط یکی از داشتههای تبلیغاتی آمریکا. یک طرف برای خدمت به انسانیت و طرف دیگر به هوای توسعهطلبی و گسترش سلطه. این تقابل یک افتتاحیه روایی خوب در سریال «بچه مهندس 4» است.
قرار گرفتن ماجرای نفوذ یک گروه خرابکار به تشکیلات علمی دکتر توفیقی در دل این روایت نیز بیربط به محتوای محوری این سریال نیست. هر جایی که محل و مبدأ پیشرفت و حرکت رو به جلوی ایرانیان باشد، باید منتظر نفوذ و خرابکاری هم بود. نمیتوان از تلاشهای متعهدانه علمی نخبگان در ایران گفت؛ اما به مانعتراشیها و اخلالگریهای رقبا و بدخواهان اشاره ای نکرد. طرح یک قصه امنیتی و جاسوسی در فصل چهارم «بچه مهندس» به همین دلیل انجام شده است. به همین بهانه به سربازان گمنام امام زمان(عج) که ناصر فیض یا همان آرش نماد آن است هم ادای دین شده است. سربازی که برای حفاظت از تلاش های علمی جوانان این کشور جان خود را به خطر می اندازد و سرانجام در این راه به شهادت میرسد.
مسئله کودکان کار یکی از چالش های اجتماعی سال های اخیر ایران است. این موضوع در بسیاری از فیلم و سریالهای ایرانی نیز هدف قرار گرفته است. اما در اغلب این آثار بیش از آنکه شاهد آسیبشناسی باشیم؛ بیشتر فیلمسازان بهدنبال سوءاستفاده برای سیاهنمایی هستند.
«بچه مهندس 4» در این سوژه اجتماعی هم با نگاهی متفاوت وارد شده است. از ابتدای فصل چهارم این سریال، جواد جوادی درگیر ماجرای نجات یک بچه گرفتار در مافیای بهره کشی از کودکان کار می شود. این بچه پس از نجات از این مافیا به پرورشگاه منتقل می شود و سپس توسط دکتر توفیقی به فرزندی پذیرفته می شود. در «بچه مهندس 4» ضمن آسیبشناسی و نمایش وضعیت غمبار و تراژیک کودکان کار، نشان داده میشود که این آسیب در صورت توجه درست، میتواند به یک فرصت تبدیل شود. «امیر» که زندگی خوفناک و بدی داشت، سرنوشتش با خانوادهای فرهیخته و دوستدار علم و دانش گره میخورد و میتواند در آینده به یک جواد جوادی دیگر تبدیل شود. همچنان که هر کدام از کودکان کار که در معابر و خیابان ها دیده می شوند، می توانند به یک نخبه علمی، ورزشکار یا هنرمند بزرگ تبدیل شوند.
با این حال «بچه مهندس 4» به رغم پرداختن به این موضوعات خوب و مهم، در شیوه و ساختار روایت دچار خللهایی هم هست. تغییر بازیگر اصلی این سریال لطمه بزرگی به این کار زد، چون مخاطب در سریالهای دنباله دار، با قهرمان سریال انس میگیرد و ریسمان اتصال تماشاگر با متن داستان، بازیگر نقش اصلی است. وقتی بازیگر این نقش تغییر می کند، فضاسازی هم دچار اختلال می گردد و بازیگر باید بتواند این خلل را جبران کند که متأسفانه در این سریال، این تطابق صورت نگرفته است؛ درنتیجه مخاطب نمیتواند آن ارتباط سابق را با این سریال برقرار کند. ماجراهای عاشقانه فصل چهارم بچه مهندس، به فیلمهای هندی و سریال های ترکیهای پهلو میزند، مثل ابتلاء ناگهانی قهرمان داستان به تومور مغزی، آن هم دقیقا در آستانه ازدواج که وام گرفته از شبه داستان های سانتیمانتال و احساساتگرایی مفرط در بالیوود و سینمای ترکیه است. این دستاندازها، حرکت «بچه مهندس 4» در رسیدن به مقصدش را کند کردهاند!